هنوز مجری تلویزیونی مناظرات انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ قطعی نشده است «حبيب هشتمين خورشيد»؛ اولين كتاب درباره شهيد رئيسی رونمايی شد فیلم‌های سینمایی تلویزیون برای نیمه خرداد؛ از «صنوبر» تا «پا به پای آفتاب» رقابت سریال «نوبت لیلی» در جشنواره‌ بریتانیا برگزیدگان جشنواره دانشجویی موسیقی نواحی معرفی شدند + اسامی پخش مستند «پدر، پسر، گلوله» از شبکه دو به مناسبت قیام ۱۵ خرداد پوستر فیلم سینمایی «عطرآلود» منتشر شد + عکس بازپخش اپیزودهایی از «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» در نیمه خرداد + زمان پخش فراخوان جایزه پژوهش سال سینما منتشر شد + جزئیات تلویزیون ریسکِ تغییر مجری مناظره‌ها را می‌پذیرد؟ او با تمام رهبران خاورمیانه فرق داشت | روایتی از گفتگو‌ی اوریانا فالاچی با امام خمینی (ره) «ماه پنهان» محمدرضا یکانی در مراحل پایانی تولید آموزش به نسل جدید در بستر یک فیلم تلویزیونی | گزارشی از اکران خصوصی «محله باصفا» یک جای خالی و چند علامت سؤال | درنگی بر دلایل ضعف آثار سینمایی و تلویزیونی با محوریت امام خمینی (ره) اکران فیلم‌های کوتاه برگزیده فیلم فجر در سینماهای هنر و تجربه ماهرشالا علی در دنباله جدید «دنیای ژوراسیک»
سرخط خبرها

درباره سیده زهرا حسینی، راوی کتاب «دا» | راوی نخلستان‌های سوخته

  • کد خبر: ۱۴۱۹۰۳
  • ۰۵ دی ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۴
درباره سیده زهرا حسینی، راوی کتاب «دا» | راوی نخلستان‌های سوخته
نام کتاب «دا» برگرفته از گویش محلی و به معنای مادر است و در روایتی مستند و پرکشش، در حالی که تصاویر از واژه‌ها پیشی می‌گیرد، چهره‌ای عریان از مرگ و جنگ را از نگاه دختری هفده ساله به تصویر می‌کشد.

آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز؛ اگر خشک سالی روزگار پدر و مادرش را به تنگنا نمی‌انداخت، هرگز دلشان رضا نمی‌داد زندگی را خلاصه کنند توی چمدان و راهی بلاد غربتی شوند که حتی زبانشان را نمی‌دانند. لاجرم از ایلام بی باران به بندر بصره در جنوب عراق مهاجرت کردند و همانجا هم یکی یکی بچه هایشان را به دنیا آوردند. هفده سال بعد بار دیگر به وطن رجعت کردند. روزی که پایشان به خرمشهر رسید، سیده زهرا فرزند دوم خانواده تنها پنج سال داشت، اما جوری شیفته خاک خرمشهر شده بود که هوایش را با حلاوتی عمیق نفس می‌کشید و انگار پس از قرن‌ها به ریشه خود بازگشته بود. پدرش پس از مدت‌ها سرگردانی، به رفتگری در شهرداری مشغول شده بود.

خودش مدرسه را تا کلاس پنجم ادامه داد، اما شرایط تحصیل پیش از انقلاب با اعتقادات او و خانواده اش سازگاری نداشت و عطای درس و مشق را به لقایش بخشید. درست در روز‌هایی که دختری هفده ساله شده بود و زندگی داشت رفته رفته روی خوشش را نشان می‌داد، فصل دیگری از سرگذشت او با صدای خمپاره و بمباران در شهر دوست داشتنی اش آغاز شد. همه چیز از نیمه شبی شروع شد که صدای درگیری‌ها رفته رفته بالا گرفت و به صبح نرسیده با شهادت بسیاری از غیرنظامیان در شهر، به شکلی آشکار روی واقعی اش را نشان داد.

جنگ آغاز شده بود. پیکر شهدا روی زمین مانده بود و سیده زهرای هفده ساله در اولین قدم راهی غسالخانه‌ها شد برای شست وشو و تدفین اجساد. هنوز از بهت واقعیت بیرون نیامده بود که در پنجمین روز جنگ، پدرش را با دست‌های خود به خاک سپرد و کمی بعد برادر بزرگ ترش را. فصل طولانی زندگی اش به سرعت ورق می‌خورد و در هر فراز به استقبال تجربه‌ای تازه می‌رفت. از کمک به مجروحان و امدادگری و انتقال مجروحان گرفته تا شست وشوی لباس و تدارک غذا و تعمیر اسلحه.

تا پیش از اصابت ترکش به نخاعش تمام توانش را خرج مقابله کرده بود و روزی هم که با تنی مجروح از دروازه خرمشهر خارج شد، تلخ‌ترین برگ سرگذشت زندگی اش ورق خورد. اینکه بعد‌ها خرمشهر آزاد شد، جراحتش تا حدی التیام گرفت و با مردی از جنس خودش آشنا شد و کمی بعد مادر شد، این فرعیات زندگی زهرا حسینی است،  اما آنچه او را به چهره‌ای ماندگار در تاریخ دفاع مقدس ایران تبدیل کرده است، شکستن سکوتی بیست ساله است که در یک برون ریزی هفت ساله برابر نویسنده‌ای صبور و با ملاحظه، به تهیه و انتشار کتابی با عنوان «دا» منجر شد.

نام کتاب برگرفته از گویش محلی و به معنای مادر است و در روایتی مستند و پرکشش، در حالی که تصاویر از واژه‌ها پیشی می‌گیرد، چهره‌ای عریان از مرگ و جنگ را از نگاه دختری هفده ساله به تصویر می‌کشد. سرگذشتی بی پرده و لحظه به لحظه که نه می‌توان آن را یک اتوبیوگرافی دانست و نه یک رمان داستانی. فلاش بک ها، شخصیت پردازی‌ها و گفتگو‌ها شما را در بستر یک قالب داستانی با رویدادی واقعی و مستند در قالب کتابی هشت صد صفحه‌ای روبه رو می‌کند.

سیده زهرا حسینی، در پاسخ به خبرنگار مجله تایمز از انگیزه خود برای انتشار کتاب می‌گوید: دولت آمریکا وقتی دید با تحمیل جنگ عراق علیه ایران موفق به تضعیف نظام جمهوری اسلامی نشد، تصمیم به شروع جنگ نرم گرفت. من در دفاع مقابل عراق حضور داشتم و تصمیم داشتم در جنگ نرم نیز در مقابل دشمنان بایستم و به همین دلیل خاطراتم را تبدیل به کتاب کردم. این کتاب با تحسین رهبر معظم انقلاب و امر به ترجمه آن به زبان‌های مختلف، پس از صدوپنجاه بار تجدید چاپ تا به امروز به زبان‌های عربی، ترکی، انگلیسی، اردو و اسپانیایی نیز ترجمه شده است و در سال ۹۳ نشان افتخار «جهادگر عرصه فرهنگ و هنر» به راوی آن اهدا شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->